وقتى
از ابتدای سال جدید خورشیدی دوباره فیلی به نام "منتقدین به مجاهدین و
شورای ملی مقاومت" در فضای مجازی به هوا رفت، برای لحظه ای به فکر فرو
رفتم. قبل از هرچیز اولین سوالی که به ذهنم خطور کرد این بود که: چرا در
میان این همه اپوزیسیون رنگارنگی که چه در داخله و چه بخصوص در خارجه مدعی
مبارزه با رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی هستند، این جماعت فقط به مجاهدین و
شورای ملی مقاومت گیر میدهند؟
از آنجائی که بنده آدم کنجکاوی هستم وبا هموطنان زیادی از طیفهای مختلف اجتماعی در هر جمع و برخوردی به بحث و گفتگو می نشینم تا شاید چند کلمه اى بیاموزم، لذا تقريبا بیشتر در جلسات مخالفين مجاهدین شرکت می کنم تا ببینم آنها در کجای مبارزه بر علیه آدمخواران عمامه دار قرار دارند. البته نظر رژیم را در رابطه با مجاهدین همگی می دانیم وآن هم این است که: "منافقین نابود شده اند."
در این 30 سال هزار بار خبر نابودی این گروهک ملحد آمریکائى! اسرائيلی! عراقى! وابسته به شوروی سابق! آلمان! انگلیس! فرانسه! ژاپن! پاکستان! وسنگال وبنگلادش! وخلاصه کلام، همه دنیائی که به رژیم کمک می کنند ویا قرار است بکنند، را در بوغ وکُِرنا کرده است واين دیگر برایمان تازگی ندارد. جای تعجب اینکه وقتی با نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون برون مرزی مدعی وحدت نیروهای مخالف نظام نیز حرف می زنی می گویند: بابا ول کنید! مجاهدین که در میان مردم طرفدار ندارند!خوب اگر طرفدار ندارند شما چرا نگرانید؟ حالا چرا ول کنیم؟ چی را ول کنیم؟ مبارزه با رژیم ضد خلقی آخوندی را؟
تازه معلوم می شود که نگرانی آقایان اپوزیسیون از سر دلسوزی به مجاهدین و شورای ملی مقاومت نیست که می گویند « ول » کنید! آنها نگران جای دیگر وچیز دیگرند به همین خاطر نیز هر چند وقت یکبار در میان این همه تلویزیونهای رنگارنگ در لس آنجلس و اپوزیسیون های زرد وآبی وسبز وقرمز و رنگارنگ، -که اتفاقآ خیلی هم خوب است كه هر کس به هر اندازه ای که می تواند بر علیه رژیم فعالیتی بکند- يك نيروى جديد سبز مى شود. اما سوال اینجاست که چرا هميشه به این گروهکی که "هزار بار تاکنون نابود شده اند" و "در میان مردم هم هیچ طرفداری ندارند" گیر می دهید؟ جواب این سوال را در اختیار خوانندگان محترم می گذارم
.تاریخچه بشر همواره همراه با مبارزه بوده است. بخصوص تاریخچه بشری که تحت ستم اجتماعی وسیاسی از طرف هیئت حاکمه بوده است. در چنین اوضاع واحوالی معمولآ نیروهای آگاه جامعه که مسولیتی را بروی دوششان احساس می نمایند، آستیها را بالا می زنند و به ندای مظلومان وگرسنگانی که فریاد حق طلبی شان بلند است پاسخ مثبت می دهند تا برای احقاق حقوق پایمال شده خلقی اسیر ومحروم تلاش نموده وحقوق پایمال شده اش را به وی باز گردانند. انتخاب مبارزه نیز کاملآ آگاهانه وآزادانه است. هیچ فشار واجباری در انتخاب مبارزه نیست. مبارزه با چنین هیئت حاکمه جباری همیشه سخت وهمراه با شکنجه، اعدام، زندان، تبعید و برباد رفتن خانه وکاشانه و دوری ازعزیزان همراه می باشد. لذا هر فرد با توجه به هر اندازه آگاهی وتوانی که دارد انتخاب می کند که تا چه حد و در کجای این حرکت حق خواهی شرکت و همکاری فعال داشته باشد. اگر جمعی، گروهی ویاسازمانی باشد، فرد خود را به آن می رساند تا با یک کار و تلاش جمعی و تیمی سهل تر، مؤثرتر و بهتر به اهدافش که کمک به دادخواهان است برسد. اگر چنین تشکلی موجودنباشد، افراد معمولآ بدنبال شکل دادن جمع ویاتشکیلاتی می گردند تا بتوانند به طور جمعی کار مبارزه را به پیش ببرند.عده ای در صف جلوی مقاومت وعده ای بعنوان نفرات پشت جبهه وعده ای در کمک رسانی مالی و تدارکاتی و عده ای نیز در بخش تبلیغی قرارمى گيرند .
واگر فردی توان هیچکدام از اینها را نداشته باشد، در حد گفتن یک خدا قوت، مرز بندی و صف بندى خودش را بين خلقی که حقوقش پایمال شده است و ظالمان حاکم، مشخص ومعین می کند.
رسم و رسوم جوانمردی نیز حکم می کند که اگر کسی به هردلیلی نمی خواهد ویا نمی تواند در صف مبارزان قرار بگیرد برای آنانی که این راه سخت وپُر فراز و نشیب را با تمام تلخی هایش پذیرفته اند، مانع تراشی نكرده وسنگ اندازی ننماید. به قول ما امروزی ها، مرزبندی می کنند که در کدام طرف دعوا قرار دارند تا مرزها مخدوش نشود. دشمن و دوست معین باشند.
مثالی می زنم. آدمهای بیمار و روانی "همین آخوندهای جنایتکار" خانه ای به نام ایران را به آتش میکشند. عده ای زن و بچه درون خانه اند و دارند در آتش می سوزند. صدای زجه و ناله شان بلند است. همه آدمهای بیرون خانه با تمام اشکالات وایرادات واعتقاداتی که دارند ادعای کمک به افراد در حال سوختن درون خانه را دارند. عده ی سطلی آب برمی دارند تا آتش را خاموش کنند. عده ی فریاد کمک کمک سرمی دهند. عده ای نيز هستند که پا را از این هم فراتر می گذارند و برای نجات جان اعضای در حال سوختن خانه، تمام هستی وعلائق شخصی وخانوادگی خود را در طبق اخلاص گذاشته وکاملآ آگاه به تمام خطراتی که در انتظارشان است، خود را آماده ی رفتن به درون آتش می کنند تا زن وبچه هائی که در حال نابود شدن هستند وصدای فریادخواهی شان بلند است را یاری برسانند وآنانرا نجات بدهند.
اماعده ای با لباسهای اتو کشیده نه تنها خود کاری برای نجات جان آن آدمهای درون خانه نمی کنند، بلکه فقط در کناری ایستاده و تماشاگر صحنه هستند. فقط حرف می زنند، ایراد می گیرند وغر میزنند. درکمال تعجب همين عده ای که فقط حرافی میکنند و نق می زنند و طرح میدهند و مرتب ایراد می گیرند، جلوی درب ورودی خانه را سد می کنند. آنها بهانه ها و ادله های زیادی برای این مانع تراشی خود می آورند. بعنوان مثال مى پرسند: اول بگو ببینم به چه کسی اعتقاد دارید؟ چرا بر سرتان روسری می باشد؟ رهبر عقیدتی تان کجاست؟ چرا می خواهید خودتان را به خطر بیاندازید؟ ما به نوع ورود و شیوه مبارزه شما با آتش سوزى "انتقاد" داریم! ایشان از سر مثلآ دلسوزی ! مانع ورود افرادی می شوند که برای نجات جان زنان وکودکان در حال سوختن، کاملآ آگاهانه حاضر به هرگونه فداکاری وگذشتی می باشند!. آیا به نظر شما این کمک به سوختن وذغال شدن ساکنین خانه ای که آتش گرفته است، نمی باشد؟
متاسفانه ما هم اکنون در فضای مجازی با چنین حرکات زشت وزننده و خائنانه ای از طرف عده اى از مدعیان روشنفکر خارج از گود نشین و علاف در غالب اپوزیسیون با نام مستعار "منتقد"، در رابطه با مجاهدین وشورای ملی مقاومت مواجه هستیم. شما می توانید با نوع تاکتیک ورود مجاهدين به درون خانه ى آتش گرفته، مخالف باشید؛ اما این اجازه را ندارید که راه را برای آنها سد نمائید. در گوشه ایی بنشینید وفحاشی کنید، مانع تراشی کنید، سطل آب آنها را سوراخ کنید، زیرابشان را بزنید، راهشان را برالی رساندن کمک به آنهائی که صدای کمک کمکشان بلند است مسدود کنید .اگر راست می گوئید و قصد کمک به ساکنین خانه ى در حال سوختن را دارید، بروید واز یک نقطه ویا با هر شیوه بهتری که مدعی هستی و می خواهید به مسدومین کمک کنید، خود را بدرون خانه برسانید و به زخمی ها و قربانیان یاری برسانید. نه اینکه راه را برای کسی که در حال فدا وکمک است ببندید و مرتب فقط ایراد تراشی بنمائید وناسزا یگوئید.
البته در این 35 سال حکومت خونخواران عمامه دار در ایران، اینگونه مخالفت ها و لنگ ولگد زدن ها و پاچه گیری ها سابقه ی طولانی و درازی دارد. آنچه که در حال حاضر مشخص است این است که تا کنون آقایان مدعی منتقد، برای رفع ابهام بنده وبسیاری از ایرانیان آزادیخواه، به هیچکدام از سوالاتی که تاکنون در پیش پای آنها -برای مشخص شدن مرزبندی- گذاشته شده است، بجز فحش و توهین و مارک وانگ زدن نه پاسخی داده و نه راه حلی نشان داده اند. از دید آنها تا زمانى كه خودشان به مجاهدين و شوراى ملى مقاومت فحش و ناسزا مى دهند، اسمش "انتقاد" است!، ولی همین که يكى از هواداران این مقاومت جواب آنها را بدهد و به دنبال یک راه حل باشد و سراغ جانشینی غیر از شورای ملی مقاومت را از آنها بگيرد، اتهام "سکت"، "چماقدار"، غیر دموکرات" و "ارتجاع مغلوب" « فرقه» و«انحطاط» را به او نسبت می دهند. چرا؟ تکلیف ما هواداران مقاومت که زمانی برای آنها کف می زدیم چیست؟ آیا این آقایان واقآ به مجاهدین وشورای ملی مقاومت انتقاد دارند وخواهان اصلاح آنانند؟ اگر انتقادشان واقعی می باشد راه حلشان چیست؟ سوالی که مطرح می شود اینست که پس این پدیده جدید بنام فیل "انتقاد" را چه کسی به هوا کرده است ؟ آیا این آقایان نیز همان آقایان «جداشدگان» دهه 70می باشند ؟
ادامه دارد....
هرمز صفائی نوائی
24 فوریه 2014
از آنجائی که بنده آدم کنجکاوی هستم وبا هموطنان زیادی از طیفهای مختلف اجتماعی در هر جمع و برخوردی به بحث و گفتگو می نشینم تا شاید چند کلمه اى بیاموزم، لذا تقريبا بیشتر در جلسات مخالفين مجاهدین شرکت می کنم تا ببینم آنها در کجای مبارزه بر علیه آدمخواران عمامه دار قرار دارند. البته نظر رژیم را در رابطه با مجاهدین همگی می دانیم وآن هم این است که: "منافقین نابود شده اند."
در این 30 سال هزار بار خبر نابودی این گروهک ملحد آمریکائى! اسرائيلی! عراقى! وابسته به شوروی سابق! آلمان! انگلیس! فرانسه! ژاپن! پاکستان! وسنگال وبنگلادش! وخلاصه کلام، همه دنیائی که به رژیم کمک می کنند ویا قرار است بکنند، را در بوغ وکُِرنا کرده است واين دیگر برایمان تازگی ندارد. جای تعجب اینکه وقتی با نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون برون مرزی مدعی وحدت نیروهای مخالف نظام نیز حرف می زنی می گویند: بابا ول کنید! مجاهدین که در میان مردم طرفدار ندارند!خوب اگر طرفدار ندارند شما چرا نگرانید؟ حالا چرا ول کنیم؟ چی را ول کنیم؟ مبارزه با رژیم ضد خلقی آخوندی را؟
تازه معلوم می شود که نگرانی آقایان اپوزیسیون از سر دلسوزی به مجاهدین و شورای ملی مقاومت نیست که می گویند « ول » کنید! آنها نگران جای دیگر وچیز دیگرند به همین خاطر نیز هر چند وقت یکبار در میان این همه تلویزیونهای رنگارنگ در لس آنجلس و اپوزیسیون های زرد وآبی وسبز وقرمز و رنگارنگ، -که اتفاقآ خیلی هم خوب است كه هر کس به هر اندازه ای که می تواند بر علیه رژیم فعالیتی بکند- يك نيروى جديد سبز مى شود. اما سوال اینجاست که چرا هميشه به این گروهکی که "هزار بار تاکنون نابود شده اند" و "در میان مردم هم هیچ طرفداری ندارند" گیر می دهید؟ جواب این سوال را در اختیار خوانندگان محترم می گذارم
.تاریخچه بشر همواره همراه با مبارزه بوده است. بخصوص تاریخچه بشری که تحت ستم اجتماعی وسیاسی از طرف هیئت حاکمه بوده است. در چنین اوضاع واحوالی معمولآ نیروهای آگاه جامعه که مسولیتی را بروی دوششان احساس می نمایند، آستیها را بالا می زنند و به ندای مظلومان وگرسنگانی که فریاد حق طلبی شان بلند است پاسخ مثبت می دهند تا برای احقاق حقوق پایمال شده خلقی اسیر ومحروم تلاش نموده وحقوق پایمال شده اش را به وی باز گردانند. انتخاب مبارزه نیز کاملآ آگاهانه وآزادانه است. هیچ فشار واجباری در انتخاب مبارزه نیست. مبارزه با چنین هیئت حاکمه جباری همیشه سخت وهمراه با شکنجه، اعدام، زندان، تبعید و برباد رفتن خانه وکاشانه و دوری ازعزیزان همراه می باشد. لذا هر فرد با توجه به هر اندازه آگاهی وتوانی که دارد انتخاب می کند که تا چه حد و در کجای این حرکت حق خواهی شرکت و همکاری فعال داشته باشد. اگر جمعی، گروهی ویاسازمانی باشد، فرد خود را به آن می رساند تا با یک کار و تلاش جمعی و تیمی سهل تر، مؤثرتر و بهتر به اهدافش که کمک به دادخواهان است برسد. اگر چنین تشکلی موجودنباشد، افراد معمولآ بدنبال شکل دادن جمع ویاتشکیلاتی می گردند تا بتوانند به طور جمعی کار مبارزه را به پیش ببرند.عده ای در صف جلوی مقاومت وعده ای بعنوان نفرات پشت جبهه وعده ای در کمک رسانی مالی و تدارکاتی و عده ای نیز در بخش تبلیغی قرارمى گيرند .
واگر فردی توان هیچکدام از اینها را نداشته باشد، در حد گفتن یک خدا قوت، مرز بندی و صف بندى خودش را بين خلقی که حقوقش پایمال شده است و ظالمان حاکم، مشخص ومعین می کند.
رسم و رسوم جوانمردی نیز حکم می کند که اگر کسی به هردلیلی نمی خواهد ویا نمی تواند در صف مبارزان قرار بگیرد برای آنانی که این راه سخت وپُر فراز و نشیب را با تمام تلخی هایش پذیرفته اند، مانع تراشی نكرده وسنگ اندازی ننماید. به قول ما امروزی ها، مرزبندی می کنند که در کدام طرف دعوا قرار دارند تا مرزها مخدوش نشود. دشمن و دوست معین باشند.
مثالی می زنم. آدمهای بیمار و روانی "همین آخوندهای جنایتکار" خانه ای به نام ایران را به آتش میکشند. عده ای زن و بچه درون خانه اند و دارند در آتش می سوزند. صدای زجه و ناله شان بلند است. همه آدمهای بیرون خانه با تمام اشکالات وایرادات واعتقاداتی که دارند ادعای کمک به افراد در حال سوختن درون خانه را دارند. عده ی سطلی آب برمی دارند تا آتش را خاموش کنند. عده ی فریاد کمک کمک سرمی دهند. عده ای نيز هستند که پا را از این هم فراتر می گذارند و برای نجات جان اعضای در حال سوختن خانه، تمام هستی وعلائق شخصی وخانوادگی خود را در طبق اخلاص گذاشته وکاملآ آگاه به تمام خطراتی که در انتظارشان است، خود را آماده ی رفتن به درون آتش می کنند تا زن وبچه هائی که در حال نابود شدن هستند وصدای فریادخواهی شان بلند است را یاری برسانند وآنانرا نجات بدهند.
اماعده ای با لباسهای اتو کشیده نه تنها خود کاری برای نجات جان آن آدمهای درون خانه نمی کنند، بلکه فقط در کناری ایستاده و تماشاگر صحنه هستند. فقط حرف می زنند، ایراد می گیرند وغر میزنند. درکمال تعجب همين عده ای که فقط حرافی میکنند و نق می زنند و طرح میدهند و مرتب ایراد می گیرند، جلوی درب ورودی خانه را سد می کنند. آنها بهانه ها و ادله های زیادی برای این مانع تراشی خود می آورند. بعنوان مثال مى پرسند: اول بگو ببینم به چه کسی اعتقاد دارید؟ چرا بر سرتان روسری می باشد؟ رهبر عقیدتی تان کجاست؟ چرا می خواهید خودتان را به خطر بیاندازید؟ ما به نوع ورود و شیوه مبارزه شما با آتش سوزى "انتقاد" داریم! ایشان از سر مثلآ دلسوزی ! مانع ورود افرادی می شوند که برای نجات جان زنان وکودکان در حال سوختن، کاملآ آگاهانه حاضر به هرگونه فداکاری وگذشتی می باشند!. آیا به نظر شما این کمک به سوختن وذغال شدن ساکنین خانه ای که آتش گرفته است، نمی باشد؟
متاسفانه ما هم اکنون در فضای مجازی با چنین حرکات زشت وزننده و خائنانه ای از طرف عده اى از مدعیان روشنفکر خارج از گود نشین و علاف در غالب اپوزیسیون با نام مستعار "منتقد"، در رابطه با مجاهدین وشورای ملی مقاومت مواجه هستیم. شما می توانید با نوع تاکتیک ورود مجاهدين به درون خانه ى آتش گرفته، مخالف باشید؛ اما این اجازه را ندارید که راه را برای آنها سد نمائید. در گوشه ایی بنشینید وفحاشی کنید، مانع تراشی کنید، سطل آب آنها را سوراخ کنید، زیرابشان را بزنید، راهشان را برالی رساندن کمک به آنهائی که صدای کمک کمکشان بلند است مسدود کنید .اگر راست می گوئید و قصد کمک به ساکنین خانه ى در حال سوختن را دارید، بروید واز یک نقطه ویا با هر شیوه بهتری که مدعی هستی و می خواهید به مسدومین کمک کنید، خود را بدرون خانه برسانید و به زخمی ها و قربانیان یاری برسانید. نه اینکه راه را برای کسی که در حال فدا وکمک است ببندید و مرتب فقط ایراد تراشی بنمائید وناسزا یگوئید.
البته در این 35 سال حکومت خونخواران عمامه دار در ایران، اینگونه مخالفت ها و لنگ ولگد زدن ها و پاچه گیری ها سابقه ی طولانی و درازی دارد. آنچه که در حال حاضر مشخص است این است که تا کنون آقایان مدعی منتقد، برای رفع ابهام بنده وبسیاری از ایرانیان آزادیخواه، به هیچکدام از سوالاتی که تاکنون در پیش پای آنها -برای مشخص شدن مرزبندی- گذاشته شده است، بجز فحش و توهین و مارک وانگ زدن نه پاسخی داده و نه راه حلی نشان داده اند. از دید آنها تا زمانى كه خودشان به مجاهدين و شوراى ملى مقاومت فحش و ناسزا مى دهند، اسمش "انتقاد" است!، ولی همین که يكى از هواداران این مقاومت جواب آنها را بدهد و به دنبال یک راه حل باشد و سراغ جانشینی غیر از شورای ملی مقاومت را از آنها بگيرد، اتهام "سکت"، "چماقدار"، غیر دموکرات" و "ارتجاع مغلوب" « فرقه» و«انحطاط» را به او نسبت می دهند. چرا؟ تکلیف ما هواداران مقاومت که زمانی برای آنها کف می زدیم چیست؟ آیا این آقایان واقآ به مجاهدین وشورای ملی مقاومت انتقاد دارند وخواهان اصلاح آنانند؟ اگر انتقادشان واقعی می باشد راه حلشان چیست؟ سوالی که مطرح می شود اینست که پس این پدیده جدید بنام فیل "انتقاد" را چه کسی به هوا کرده است ؟ آیا این آقایان نیز همان آقایان «جداشدگان» دهه 70می باشند ؟
ادامه دارد....
هرمز صفائی نوائی
24 فوریه 2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر