۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

مثلث «جداشدگان»، «منتقدان» و تواب «ایرج مصداقی» چگونه شکل گرفت (قسمت اول)

hormoz b1e83برای ما چه یک فرد، یک حزب یک ارتش و یا یک آموزشگاه چندان زیبنده نیست، اگر مورد حمله دشمن قرار نگیریم، زیرا در آن صورت حتمآ چنین مفهوم خواهد شد که تا سطح دشمن تنزل یافته ایم، زیرا امر خوبی است که ما مورد حمله دشمن قرار بگیریم. زیرا معلوم می‌شود که مابین خود و دشمن خط فاصل روشنی کشیده ایم. باز بهتر خواهد شد اگر دشمن به ما وحشیانه حمله ور گردد و بدون اینکه حتی کوچکترین نقطه مثبتی برای ما قائل شود، ما را به تیره ترین رنگها بیالاید، زیرا این نشان می‌دهد که «مانه تنها خط فاصل روشنی بین خود و دشمن کشیده‌ام، بلکه در کارمان هم به موفقیتهای بزرگی دست یافته ایم» «مائوتسه تونگ»

 وزارت اطلاعات اخیرآ مطلبی به نام «گزارش 93» به نام مزدور توابی منتشر کرده است این گزارش ، به روشنی  شکست مطلق«گزارش 92 را به نمایش میگذارد. زیرا اگر گزارش قبلی،لبه تیز لجن پراکنی هایش متوجه   مسول شورای ملی مقاومت بود، این بار نه تنها به رهبری این جنبش بلکه به کلیه هواداران شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق ایران و خلاصه به هر فردی که به صورت جدی با رژیم جمهوری اسلامی ایران مرزبندی قاطع دارد نیز لجن پراکنی کرده است..
زيرا كه همه آن لجن پراكني ها كه درديگر سايتهاي وزارت اطلاعات بوفور يافت ميشود ، هيچ خريداري در ميان هواداران اين مقاومت و بي همتا نداشته است ، كسي كه مدعي بود كه“ صداي سوم  “ ميخواهد باشد ، ا كنون آنچنان تنها مانده است که فقط «تواب مانده است وحوزش ». نيروهاي چپ مدعی این مزدور همهم كه به گزارش 92 گوشه چشمي نشان ندادند. ازاين بهتر به شكست گزارش 92 بهتر نميتوان اعتراف كرد .
دراين جا بايد به همه هواداران اين مقاومت كه با هوشیاری انقلابی جوابهاي بسيار راديكال و انقلابي به گزارش 92 دادند و آن را درميان ايرانيان رسوا، بدنام و منفور كردند درود فرستاد .


پروسه توطئه هاي اقدامات رژيم برعليه مخالفان خود
الف : ترور وسركوب درداخل وخارج كشور
رژیم جمهوری اسلامی ایران در گام اول از همان ابتدای حکومت ننگین خود به دلیل ماهیت ارتجاعی وضدبشری  اش ، سرکوب وکشتار را برای حذف مخالفان سیاسی و عقیدتی خودش بکار گرفت. این رژیم با تقبل هزینه های بسیار سنگین سیاسی، «سربازان گمنام» خود را برای حذف فیزیکی مخالفانش در خارج از مرزهای ایران به کار گرفته بود.
ولي با افشاگريهاي نيروهاي مخالف اين رژيم درمجامع بين المللي كه منجر به فراخواندن سفرا يشان ازايران وصدور حكم جلب بين المللي براي برخي ازسردمداران حكومت گرديد ، به جايي نرسيد و نا چارشدكه تاكتيك خودش را عوض كند .تابرای نظامش هزینه های سیاسی کمتری در بر داشته باشد. در این مرحله رژیم، دیگر از مزدوران ایرانی و غیر ایرانی برون مرزی خود برای حذف سوژه هایش استفاده میکرد، همانند ترور رهبران کرد در رستوران «میکونوس»
 . ب : تلاش براي جدايي بين مردم ومقاومت ايران شيطان سازي
 در گام بعدی برای حذف مخالفانش در خارج از کشور به این فکر افتاد که باید همانند ایران مابین «مردم ومقاومت سازمان یافته شان»جدائی بیاندازد.لذا سیاستش راتغییر داد. زیرا متوجه شده بود که اینگونه تنش زائی در منطقه و در سطح جهانی برای دوام و ثبات سیاسی نظامش درآینده هزینه های مخرب و جبران ناپذیری را دربرخواهد داشت.
لذا راههای سهل و آسان تری را برای ضربه زدن به مخالفان جدی خودش در پیش گرفت .به جای راه حل نظامی به راه حلهای سیاسی متوسل گردید..
یعنی بر مبنای اصطلاح معروف: وقتی بتوانم فکرش را خراب بکنم چرا فیزیکی او را از بین ببرم! ابتدا برای شناخت بهتر هموطنامان آنهارا دسته بندی، تفکیک و طبقه بندی نمود. بعد برنامه ای را برای انداختن شکاف مابین ایرانیان در وزارت اطلاعات و با تصویب ولی فقیه با حیله و فریب به تصویب رساند و آنگاه دامی را برای هموطنان خارج کشور پهن نمود:
«اموال فراریانی که توسط دولت جمهوری اسلامی مصادره شده بود بعد از بازگشت هموطنان به خاک وطن به ایشان برگردانده خواهد شد!» .
آخوند خاتمی می گفت ما باید تلاش نمائیم تا:
«معاندین نظام » را ابتدا به «مخالفین»، سپس به «موافقین» تبدیل نمائیم. رژیم با شامه ضد انقلابی اش فهمید که با در پیش گرفتن سیاست سلف عقیدتی اش «معاویه» می تواند تقریبآ همه انسانها را باپول، و وعده دادن گندمهائی از نوع «گندم ری» و باغ سبز بخرد. به همین خاطر ابتدا به سراغ ضعیف ترها رفت. به قولی سراغ کسانی رفت که پایشان برای برگشت به ایران شل تر بود. لذا ماموران سفارتها و کنسولگریهای رژیم در خارج از کشور که تا دیروز به جاسوسی و طراحی ترور مخالفان مشغول بودند، به یکباره مهربان شدند!، ریشهایشان دیگر حنائی نبود و دیگر تسبیح ریا را در هوا نمی چرخاندند!
ج :مارك زدن و ترور شخصيت براي منفعل كردن مخالفين
يكي ازشيوه هاي بسياركثيف وزارت اطلاعات ، براي منفعل كردن هواداران مقاومت وسايرگروههاي سياسي ، متوسل شدن به اكاذيب و دروغهاي كثيف ازنوع آخوندي ميباشد. 
رژيمي كه بنا به گزارش  مطبوعات از صدر تا ذيل مقاماتش ، رسمي و غير رسمي ، درلجن زار فساد غرق ميباشد واين فساد را در سرتاسر جامعه گسترش داده و اكنون ازجانب مقامات رژيم درمورد فساد درمدارس هشدارميدهند، رژيمي سردمدارانش ، به تجارت برده جنسي به كشورهاي منطقه ازجمله دوبي وپاكستان مشغول  است . سعي ميكند كه مخالفين خود را نيز با اتهاماتي ازاين دست ، ترورشخصيت كرده و مانع فعاليت آنها بشود . ماموران دون پايه آخوندها درخارج كشور كه از همان جنس خودش ميباشند نيز براي از دورخارج كردن ، مخالفين به همان شيوه زنگ زده متوسل ميشوند.اينگونه شيوه ها نه تنها منجر به انفعال ما نخواهد شد ، بلكه عزم مارا براي جنگ بيشتر با رژيم و عواملش بيشتر خواهد كرد . چون كه دعواي ما بارژيم وعواملش فردي نيست ، بلكه سياسي ميباشد.دراين زمينه مثال فراوان است .
 هـ :تلاش براي بازگرداندن ايرانيان به ايران با حيله هاي مختلف
متاسفانه برخی از ایرانیانی که از خون و رنج و شکنج فرزندان رشید این میهن دارای پاسپورت پناهندگی شده بودند به سفارت و کنسولگریهای رژیم سرازیر شد. پاسپورتهایشان را پس دادند و پاسپورت جمهوری اسلامی را گرفتند. البته شرط ورود به ایران پر نمودن فرم مخصوص سفارت بود:از گروهکهای مخالف نظام چه کسانی را می شناسید؟ اسامی حداقل 4 تن از هواداران مجاهدین خلق ایران را بنویسید! در ایران نیز خانه ها خریده شد! املاکشان نیز توسط رژیم آزاد گردید. سیاست سلف «خمینی» یعنی معاویه برای رژیم تبدیل به حلوای مشکل گشا شده بود.

جالب اینکه به یکباره بسیاری ازکسانی که تا چندی پیش از فداکاریهای مجاهدین تعریف و تمجید کرده و از آنها به لحاظ سیاسی حمایت می کردند به یک باره به «اپوزیسیون مجاهدین» تبدیل می گردیدند! بعد از مدتی که از اینگونه افراد خبری نبود کاشف به عمل می آمد که فلان کس به ایران رفته است. هموطنان در ابتدا برای رفتن به ایران بهانه هائی برای توجیه عملشان می آوردند. به قول معروف خجالت می کشیدند به سفارت و کنسولگریهای رژیم مراجعه نمایند. ولی رفته رفته قبح این کار فرو ریختو طوری که حتی از هواداران مجاهدین نیز می پرسیدند:شما به ایران نمی روید؟ .

آنها با توجیهاتی همچون: مبارزه طولانی شده است! دلم برای مامانم تنگ شده است! چندین سال است که به ایران نرفته ام! می خواهم بچه هایم کشورشان را ببینند! می خواهم درعروسی خواهرزاده ام شرکت کنم! بابام فوت کرده است! واز این قبیل بهانه ها کارشان را توجیه می کردند.
خانمی را می شناسم که از مدعیان سابق پرولتری بوده و به زنان مجاهد ایراد می گرفت که چون آنها روسری سرشان می گذارند، من مجاهدین را قبول ندارم! اما بعد خودش آزادانه بر سرش روسری گذاشته و به سفارت رژیم رفته و با دریافت پاسپورت ایرانی به ایران تحت حاکمیت ملایان رفت! ایشان که به هنگام فرار به سختی می توانست هزینه خروج خود از کشور را تهیه نماید، در همان سفر اول برای خودش در ایران خانه خرید و با بینی گچ گرفته به موطن دوم خود در اروپا برگشت.
این دام گذاری کثیف دامن برخی از فعالان سیاسی در خارج کشور را نیز گرفت وبه ایران رفتند. بسیاری از آنها بعدها در قتلهای زنجیره ای به قتل رسیدند و بسیاری نیز اعدام شدند و یا هم اکنون هنوز در زندانهای جمهوری اسلامی به سر می برند
و :به خدمت گرفتن افراد بريده ازمبارزه تحت عنوان منتقدين وجداشدگان
.
رژیم آنگاه مشغول یارگیری در میان افراد سیاسی بریده از مبارزه گردید. تا به قول معروف با خود آنها برعلیه یارانشان که هنوز بر آرمانشان وفادار می باشند بجنگد. قصد رژیم قبل از همه پرداخت هرچه کمتر هزینه سیاسی، اجتماعی از جیب نظام سفیانی اش بود. و اگر در این میان فردی نیز صدمه ای دیده بود استفاده و سود تبلیغاتی اش را به جیب خودش بریزد.: «اختلافات درون گروهی» بوده است وآنها «خودشان، خودشان را از بین برده اند». نیت پلیدش انداختن شکاف بین اپوزیسیونهای خارج از کشور بود. برای پیش برد این پروژه ضد انقلابی عده ای از جداشدگان از مبارزه را برای مزدوری به کار گرفت .

به عنوان مثال در مرکز شهر هامبورگ برای نزدیکی وارتباط نزدیک ترو بیشتر با ایرانیان در بهترین وگرانترین نقطه این شهر برای شاگرد جلاد اوین «سعید شاهسوندی» با نام مستعار «اصفهانی»، یک مغازه خواربار ـ کتاب فروشی به نام «بهار» خرید! این مغازه در آن زمان تنها مغازه خواربارفروشی با اجناس ایرانی و امکان خرید برای ایرانیان بوده است.
رژیم از طریق این شاگرد جلاد  ـ که بعد از دستگیری در خدمت رژیم و بر علیه سازمان مجاهدین به کار گرفته شد ـ، رابطه اش را با دیگرافرادی که به نوعی از مبارزه کنار کشیده شده بودند برقرار کرده و مشغول جذب افرادی شد که پایشان برای حفظ پرنسیب ها و مرزبندی با رژیم سفت نبود.

آنها برای پیش بردن خطوط رژیم و انداختن شکاف بین اپوزیسیون، ابتدا در خارج از کشور «انجمنهای »مختلفی تشکیل دادند. انجمنهای رنگارنگ با نامهای مختلف. ازنامهای پرولتری گرفته تا نامهای مترقی. عده ای نیز طرفدار حقوق بشر شدند! عده ای را نیز تحت پوشش انجمن های حمایت از صلح و مخالفان جنگ به کار گرفتند. بسیار کسانی را که زمانی ادعای روشنفکری داشتند و آرزویشان چاپ کتابهایشان در کشورهای جهان سوم بود، برای خدمت به بشریت! به ایران دعوت کردند. رژیم از بکار بردن هیچ لقبی و استفاده کردن از مترقی ترین اسامی نیزبرای پیشبرد این سیاست کثیفش دریغ نکرد. اسامی انجمنهائی همچون کانون های فرهنگی، پناهندگی، دانشجوئی، حزب سوسیالیستی و غیره. اما هواداران مجاهدین و شورای ملی مقاومت، مرعوب هیچکدام از این حربه های رژیم نشدند و بر سر اصول شان یعنی «به زیر کشیدن تمامیت رژیم» از «ماه» به «چاه»، بی وقفه تلاش نمودند. سیاست وزارت بد نام اطلاعات این بودکه: یک فردسیاسی زرنگ برای رسیدن به هدف از دروغهای مصلحت آمیز می تواند به خوبی بهره برداری کند! در عالم سیاسیت همه چیز مجاز است!
آنگاه در این دام وتله گذاریها، عده ائی سست عنصر و بریده از مبارزه با نام «جداشدگان از سازمان مجاهدین» به دام وزارت اطلاعات افتادند. در رآس این جماعت بریده و خائن که به تعداد انگشتان دست نیز نمی رسیدند «سعید امامی » و «حسین شریعتمداری» قرار داشتند. یعنی در پشت پرده سرنخ تمام ساپورتهای لجیستیکی، مالی و سیاسی در دست وزارت بدنام اطلاعات بود.
آنها برای زدن ضربه سیاسی به تنها اپوزیسیون جدی، متشکل و سرنگون طلب رژیم شان یعنی «سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت»، به خصوص به سردار و رهبر این جنبش یعنی «آقای مسعود رجوی» و شیطان سازی بر علیه آنها مطبوعات و شخصیتهای سیاسی به نام زیادی را خواسته و یا ناخواسته به کار گرفتند. آنها برای هرچه بیشتر آلوده کردن فضای سیاسی در خارج کشور از عناصر بریده از مبارزه در سازمان مجاهدین بر علیه آنها استفاده کردند. لذا قبل از هرچیز به سراغ تلویزیونهایی رفتند که به دلیل مشکلات مالی در حال ورشکستگی بودند. وزارت اطلاعات از طریق لابی ها و مزدوران ایرانی وطن فروش خود برای یارگیری در میان اینگونه رسانه ها رفت و توانست بسیاری از آنها را با پول خریده و در اختیار خود قرار بدهد.

رسانه هائی همچون روزنامه نیمروز(چاپ لندن)- کیهان هوائی چاپ لندن - رادیو 24 ساعته به سرپرستی مانوک خدابخشیان - کانون سیاسی فرهنگی در هامبورگ - کانون دموکراتیک پناهندگان و دانشجویان ایرانی - نشریه علی کشتگر به نام (میهن) - روزنامه عصر امروز ونشریه کار(اکثریت).
آخوند یونسی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران گفته بود: هیچ انجمن و تشکیلاتی در خارج از ایران نیست که ما (یعنی وزارت اطلاعات) در آن دست نداشته باشیم .
رژیم متوجه شد که از طریق راه اندازی شرکتهای کاذب با محمل تبلیغاتی برای اجناس داخل کشور بهتر می تواند به آنها نزدیک گردذ. بسیاری از همین شرکتهای پوششی برای دور زدن تحریمها در حال حاضر نیز به داد رژیم رسیدند. رژیم متاسفانه به دلیل پراکندگی اپوزیسیونهای خارج کشور توانست سیاستش را جهت شیطان سازی بر علیه جدی ترین مخالفان نظامش در شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران تا اندازه ای به پیش ببرد. به همین خاطر سیاست پدر عقیدتی اش «معاویه» را برای خرید آدمها و رسانه های خارج از کشوری و نفوذ و رخنه درآنها ادامه داد. و در این رابطه توانست بسیار موفق باشد. ماموران وابسته به وزارت بدنام اطلاعات راتحت عنوان روزنامه نگار مخالف نظام، که روزنامه اش را رژیم تعطیل کرد! نماینده مترقی دو دوره از مجلس ارتجاع که الان دیگر مخالف نظام است! معاون وزیر که از سیاستهای نظام خسته شده است و غیره و غیره را بعنوان اپوزیسیون به خارجه و بخصوص یکراست به آمریکا فرستاد. آنها در حال حاضر از تحلیلگران و مفسران در تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی می باشند. جالب اینکه همه آنها در چند دوره نیز توسط رژیم دستگیر و برای سفید کاری و عادی جلوه دادن به زندان طویل المدت نیز محکوم شده اند، تا همه چیز عادی جلوه بکند! البته همگی بعد از مدت زمانی کوتاه از مثلآ زندان آزاد گردیدند. جالب تر از همه اینکه همگی قانونی از کشور خارج و سراز آمریکا و یا انگلستان مرکز «بی بی سی» درآوردند.
عضوگیری جدید از بریدگان از مبارزه در صفوف مقاومت ایران و بکار گیری چهره هائی با سابقه مبارزه با رژیم، بر علیه پیشتازان آزادی مردم ایران. اینها شیوه هائی بود که برای رژیم هزینه های کمتری داشت تا مخالفانش را از میدان بدر بکند. رژیم در ادامه این سیاست خط پس دادن پاسپورتهای پناهندگی و بر گشت به ایران را نیز به پیش برد.
در سال 1376 شمسی رژیم عده ای از اعضای سابق مجاهدین را که از بدنه سازمان مجاهدین و از مبارزه بریده بودند عضوگیری کرد. این امری کاملآ طبیعی می باشد که عده ای بدلائلی از مبارزه به کنار می روند. رژیمهای دیکتاتوری برای عضو گیری به دنبال آدمهائی که ضعف دارند می گردند. آدمهائی که دچار خود بزرگ بینی، توهم و کیش شخصیت هستند. ابتدا حلوا حلوایشان می کنند و آنگاه آنها را در خدمت سیاستهای پلیدشان بر علیه خانواده و دوستانشان بکار می گیرند.
نام این گروه فوق را رژیم «جداشدگان» گذاشته بود. رهبری و سر نخ این دسته در وزارت بدنام اطلاعات در تهران در دست «سعید امامی» و «شریعتمداری » بود. جمهوری اسلامی ایران عده ای از رسانه های مطبوعاتی مدعی «اپوزیسیون» رژیم را نیز خریداری کرده ودربست دراختیار این مزدوران گذاشته بود. وظیفه اصلی این جماعت «جداشدگان» در آن سالها خراب کردن چهره مقاومت مردم ایران بود. آنها از طریق بسیاری از رسانه های خارج از کشور مدعی اپوزیسیون، که دمشان به «سعید امامی» و «حسین شریعتمداری» وصل بود برای شیطان سازی، دروغ، تهمت زدن و خراب کردن چهره مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت در تمامی شهرهای اروپا به سخنرانی ومصاحبه های مطبوعاتی مشغول بودند، و همانند همین مدعیان کذائی«منتقدان» امروزی بودند. نشریه ای به نام نشریه «پیوند» داشتند. هوار می کشیدند که: مجاهدین در اشرف زندان دارند! مجاهدین مخالفانشان را اعدام می کنند! مجاهدین کرد کشی کرده اند! آنها خانواده را از هم پاشیده اند. مجاهدین«سکت» هستند! در مجاهدین حقوق بشر نقض می شود! مجاهدین نیز همانند رژیم پلید آخوندی نسل کشی می کنند! ومزخرفاتی از این قبیل که دیگر تکرار مکررات است.

مدت زمان زیادی به طول نکشید که دست «جداشدگان» رو شد و تبدیل به کارتهای سوخته شدند. از «جداشدگان» دیگر اثری نیست. ما دیگر از آنها نه جائی می شنویم و نه جائی از آنها مطلبی می خوانیم. همگی آنها علی رغم اینهمه سرمایه گذاری توسط رژیم برای متلاشی کردن مقاومت سازمان یافته شان با همت، هوشیاری، قاطعیت و تلاش اعضای شورای ملی مقاومت و هوادارانشان مردود شدند و تیر رژیم به سنگ خورد. اما بعد از سوختن تمامی کارتهای رژیم با نام «جداشدگان»، چهره ها و نفرات تازه نفس از سال گذشته با نام«منتقدان» به مجاهدین و شورای ملی مقاومت برای زدن ضربه مجدد به آنها سر درآوردند! جالب اینکه آنها نیز همان مزخرفات وهمان چرندیات «جداشدگان» را اما اینبار با نام «منتقدان» نشخوار می کنند! از هموطنان عزیز تقاضا دارم گزارش 93 تواب «ایرج مصداقی» را بخوانند تا به عمق وجود دشمنان مجاهدین که از احمق ترین دشمنان آفریده شده اند پی ببرند. تازه، نورسیده ای جدید که مدتی به دلیل سهل انگاری ما زندانیان سیاسی سابق در آب نمک خوابیده بود و در همان رسانه هائی که در بالا از آنها نام برده ام به بزرگ نمائی وی پرداخته بودند، در سال گذشته فیلش را با نام «گزارش 92»به هوا کرد.
در آن گزارش بیشتر دو موضوع کاملآ برجسته بود. حذف کامل آقای مسعود رجوی و متلاشی کردن تشکیلات منسجم و آهنین مجاهدین خلق ایران که از دیرینه آرزوی رژیم و امام گور به گور شده اش بود. اما از آنجائیکه در آن طرح کذائی تیرشان به سنگ خورد، این بار یعنی در گزارش 93 وزارت اطلاعات از طریق تواب «ایرج مصداقی» پاچه دیگر اعضای مقاومت را نیز گرفته است تا به قول معروف با انداختن «توپ» در زمین مقاومت مردم ایران نفراتش را مشغول کند و بازی بدهد! زهی خیال باطل. برای اینکه بیشتر به این طرح کذائی بپردازیم در مقاله بعدی با طرح سوالاتی توضیح خواهم داد. هواداران مقاومت باید بر اعصاب خود مسلط باشند و دچار برخوردهای عکس العملی نشوند. چرا که هیچکدام از آنها «منتقد» به مجاهدین و شورای ملی مقاومت نیستند. این طرح وزارت بدنام وزارت اطلاعات برای حذف نیروهای مقاومت و هواداران «اشرف نشانشان» از صحنه ی نبرد و  درگیر شدن با این موضوعات میباشد.ایشان با دریدگی بی‌نظیر، همانند پاسداران «امر به معروف و نهی از منکر» نوک دماغش را وارد حریم خانوادگی بنده نیزکرده است. غافل از اینکه آقای نا محترم، ما با امثال شما و رژیم خونخوار جمهوری اسلامی ایران دعوای خانوادگی نداریم، بلکه دعوای ما با شما یک جنگ و دعوای کاملآ ایدئولوژیک وسیاسی است. این جنگ،واین دعوا،تا نابودی تمامیت این نظام فاسد وخونریزوبرقراری حکومت مردم بر مردم ادامه خواهد داشت.خطاب به این مزدور ومزدوران دیگر تاکید می کنم:اینگونه اتهامات در اروپا نقض حقوق فردی ،شهروندی ودخالت در امور شخصی انسانها محسوب می باشد و فرد اتهام زننده مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت
هرمز صفائی نوائی
آلمان -12.08.2014