۱۳۹۲ اسفند ۲, جمعه

ابراز وحشت رژيم از کنوانسيون جوامع ايرانيان، چرا؟



روز 29بهمن، وحشت آخوندها از برگزاری کنوانسيون جوامع ايرانيان در تلويزيون رژيم ظاهر شد. آه و ناله سر داد که: «نمايندگان آمريکا و اروپا در پاريس» بامجاهدين شب نشينی داشته اند و از «هم نشينان دائمی» مجاهدين «از آمريکا جان بولتون، فرانسيس تانزند و پاتريک کندی از اتحاديه اروپا استيونسون و از فرانسه هم برنارد کوشنر» سوز و گداز کرده بود که «به دنبال تغيير نظام» هستند.

همه می دانند که نام بردن از مجاهدين، به خصوص اشاره به گردهماييهای خيره کننده مجاهدين و مقاومت ايران، طی سالهای اخير، همواره خط قرمز دستگاه تبليغاتی رژيم و به خصوص صدا و سيمای حکومتی بوده، پس حالا چه پيش آمده که تلويزيون آخوندها اين کنوانسيون باشکوه، شخصيتهای برجستهٴ شرکت کننده در آن و به خصوص سيمای رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوي را نشان می دهد؟ چون رژيم خوب می داند که ميليونها جان شيفته و چشم مشتاق در سراسر ايران، منتظر شنيدن همين خبرها، ديدن همين صحنه ها و همين سيما، سيمای مجسم ايران آزاد هستند و می داند که اين تصاوير چگونه اميد را در قلوب مردم در سراسر ايران شکوفا می کند. بنابراين بايستی يک اجبار بزرگتر و يک وحشت عميقتر، رژيم را ناگزير از پذيرش پيامدهای زير پا گذاشتن خط قرمز خود کرده باشد، اما آن اجبار چيست؟

اين معما را تلويزيون رژيم خودش با اين عبارت برملا کرده است: «پدر خوانده به دنبال تغيير نظام در ايران!» سپس به منظور برجسته کردن اين خطر، خطری که رژيم را پای زهرخوران آورده، اين سخن جان بولتون از سياستمداران و سياست گذاران برجستهٴ آمريکايی در همين کنوانسيون را با صدای خودش پخش کرد که گفت: «من معتقدم سياست آمريکا نبايد مذاکره با نظام ايران باشد بلکه بايد سرنگونی اين حکومت را دنبال کند».

اما اگر کلمه «سرنگونی» را تنها يک سياستمدار يا حتی شماری از سياستمداران و دولتمردان خارجی گفته بودند، اين چنين رژيم را هراسان نمی کرد، اين کلمه در کنوانسيونی بيان می شود متشکل از 301 انجمن و بنياد و کانون از جوامع ايرانی هوادار مجاهدين و مقاومت ايران که در 18کشور جهان فعاليت دارند. رژيم که طی 4دهه با مجاهدين چنگ در چنگ بوده و اين نيرو را به خوبی آزموده و می شناسد، خيلی خوب جديت و اهميت و نقش اين تشکلها را که همه بر محور آزاد کردن ايران از يوغ رژيم پليد ولايت فقيه شکل گرفته اند می داند و معنای اين کنوانسيون را هم به خوبی درک می کند.

اما افزون بر اينها اين است که «سرنگونی» به لحاظ داخلی، در چه شرايطی و در چه بستری مطرح می شود؟

از يک سو در شبی که فردای آن تيم مذاکره کننده بايستی بار ديگر با زانوان خونين پشت ميز مذاکره با 5+1 حاضر شود و برای بقای موجوديت لرزانش، به آنچه که به او ديکته می کنند، ذليلانه گردن بگذارد.

از سوی ديگر، واژه سرنگونی در بستری مطرح می شود که به لحاظ مبنايی، فضای انفجاری جامعه و خشم و طغيان مهارناپذير مردم به جان آمده، آژيرهای خطر را از هر طرف به صدا درآورده است.

عامل شرط، يعنی عنصر هدايت و رهبری قيام نيز در اوج آمادگی، انسجام و اعتبار بين المللی خويش است، ويژگيهايی که اين کنوانسيون تصوير جامعی از آن بود. بنابراين کاملاً قابل فهم است که چرا تلويزيون آخوندی در انعکاس خود از کنوانسيون ايرانيان با وحشت می گفت: در سياست آمريکا، مجاهدين ديگر يک گروه تروريستی محسوب نمی شود چون آمريکا نام آنها را از فهرست سياه خود خارج کرده».

البته رژيم دلايل زيادی برای ابراز اين وحشت که می کوشد به وسيلهٴ آن، نيروهای وارفته خود را به حرکت درآورد، دارد؛ يکی از آنها که خوب است در پايان اين مطلب به آن اشاره کنيم، اين است که خمينی جلاد و جانشينان دژخيم او به خود وعده می دادند که با کشتارهای سبعانهٴ دهه 60 و قتل عام سال67، گويا مجاهدين را اگر نه ريشه کن لااقل خطرشان به عنوان تنها نيروی سرنگون کننده را از سر خود رفع کرده اند، اما اکنون در هيأت اين کنوانسيون به چشم ديدند که چگونه آن انجمنها و ستادهای مجاهدين که قبل از 30خرداد 60 در سراسر کشور رشد و گسترش يافته بودند و رژيم همهٴ آنها را قلع و قمع کرد، اکنون در هيأت بيش از 300تشکل دوباره روييده است. تشکلهايی مرکب از برجسته ترين ايرانيان فرهيخته و دانش آموخته، به خصوص جوانان آزاديخواه، در کشورهای مختلف جهان که مردم ايران، تصوير ايران آزاد و آباد فردا را در سيمای آنها و در پرچمهای افراشته شان به روشنی می بيند و در می يابد که «ايران، زيباترين وطن» تنها يک آرزو نيست، در حال طلوع است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر